دموکراسی در آموزش
دموکراسی در آموزش در دنیای کنونی
دموکراسی در آموزش یکی از مفاهیم مغفول ماندهٔ دنیای جدید است. در دنیای امروز، تقریبا تمامی افراد، دولتها و حکومتها، راست یا دروغ ادعای دموکراسی دارند و همگی بر ضرورت وجود آن همنظر هستند. با این حال وقتی صحبت از آموزش به ویژه در سالهای نخستین میشود، کسی سراغی از آن نمیگیرد. بچهها همچون رعیتی دیده میشوند که اربابانشان برایشان تصمیم میگیرند. آیا به راستی ممکن نیست دانشآموزان از همان سالهای آغازین آموزش با دموکراسی به صورت عینی آشنا شوند؛ و در انتخاب روش، عناوین و اهداف آموزشی به شکلی فعالانه مشارکت داشته باشند؟
نظام آموزشی کنونی
نظام آموزشی کنونی تصمیم گرفته است که دانشآموزان باید انبوهی از اطلاعات در هر زمینهای بیاموزند. جدای درست یا غلط بودنش، تقریبا در همهی موارد، از دستیابی به این هدف عاجز است. گواهش تجربیات سالهای متمادی آموزش خود ما است. چرا که از آن ساعات بیپایان تاریخ، جغرافیا و …. تقریبا هیچ برای ما نمانده است. اکثر ما حتی در بدیهیات نیز مشکل داریم. آیا وظیفهی مدرسه، آموزش این است که چه کوهی از آن یکی بلندتر است؟ به جای همهی اینها نمیتوانیم یاد دهیم که چگونه پرسشگری کنیم و چگونه به جستوجوی پاسخ رویم؟ پرسشی که برای شخص ما ایجاد شده است، نه پرسشی که دیگران از ما پرسیدهاند یا به ما دیکته شده است.
معیارهای ارزیابی کنونی با عناوینی چون «شاگرد اول»، «نخبه»، «باهوش» و «با استعداد»، به جای ایجاد انگیزه که آن هم فقط به کام عدهای اندک است، همکاری و همدلی را با برتری و فخرفروشی تاخت میزند. ما از ابتدا به دانشآموز میآموزیم که سعادت در پیروی از قواعد ماست نه همراه دیگران بودن. همهی نگاهها به نفر اول است و کسی با خود نمیگوید چه بر سر بقیه خواهد آمد. براساس چه منطقی کودکان از نخستین سالهای زندگی باید با دیگران مقایسه شوند؟
دانشآموز حرفگوشکن
به جای فراهم آوردن محیطی مساعد برای پرورش استعدادهای فردی و آموزش مفاهیمی اساسی همچون حل مسئله، استدلال، همکاری، همدلی، تغییر و بیان نظر، مدرسه بیشتر به دنبال تربیت دانشآموزان «حرفگوشکن» است. وی باید بدون پرسشگری به تمامی قواعد تحمیلی از سوی نظام و کادر آموزشی تن در دهند تا در آینده به کارمند، کارگر و شهروندی «حرف گوشکن» تبدیل شوند.
چاره چیست؟
شاید بسیاری بر ناکارآمدی نظام آموزشی کنونی با نگارنده هم عقیده باشند. ولی با فرمول ناامیدکنندهی «چاره چیست؟» به پای نظام و نظم کنونی بسوزند و بسازند و به تغییرات جزئی و ظاهری دلخوش کنند.
برای مثال بسیاری از مدارس پایتخت با شهریههای آنچنانی، ادعای این را دارند که دانشآموزان به جای گیرندهی صرف بودن، میتوانند خود تحقیق انجام دهند و آن را ارائه کنند. حال واقعیت آن است که موضوعی به دانشآموز داده میشود که شاید نه علاقهای به آن داشته باشد و نه حتی آن را بفهمد.
او موضوع را در ویکیپدیا جستوجو میکند. چند تصویر به آن اضافه میکند و به صورت اسلاید و به شکلی کاملا ماشینی آن را ارائه میدهد. در نتیجه همزمان رضایتمندی کادر آموزشی و کادر دوربین تلفنهای همراه والدینشان را ارضاء میکند. ولی اگر جدای آنچه آماده کرده در اینباره پرسشی مطرح کنی، یا نظر شخصیاش را بخواهی، چیزی برای گفتن ندارد. در اصل در آموزش تغییری ایجاد نشده، چه بسا که با گسترش رسانههای اجتماعی و میل به دیدهشدن و به اشتراک گذاشته شدن، بیش از پیش سطحیتر و نمایشیتر شده است. ولی آیا جایگزینی واقعی برای نظام کنونی وجود ندارد؟
اکول دینامیک و دموکراسی در آموزش
افرادی در سراسر دنیا در حال حاضر دغدغهٔ دموکراسی در آموزش را پیگیری میکنند و اگرچه در ابتدای راه هستند، با این حال جایگزینهایی ارائه دادهاند. یکی از آنها مدرسه پویا (École dynamique) در فرانسه است. در این مدرسه خبری از معلم، کلاس، دفتر و میز نیست. بچههای ۵ تا ۱۸ سال در کنار هم میتوانند در فعالیتهای مختلف شرکت کنند و تصمیم بگیرند که چه کاری انجام دهند. حتی برنامهای مشخص برای یاد گرفتن خواندن و نوشتن نیز وجود ندارد که در نگاه اول میتواند والدین را بترساند. ولی رامین فرهنگی، موسس این مدرسه، مثال آموزش زبان مادری را میآورد که برای آن، هیچ والدی زبان مادری را به شکل آکادمیک به فرزندش یاد نمیدهد. هیچ گاه از او نمیخواهد تکرار کند، بلکه هر کودک آن زمان که وقتش برسد، دیر یا زود به تناسب نیازش، حرف خواهد زد.
در این مدرسه هم هروقت زمانش فرا رسد، افرادی هستند که به کمک دانشآموز خواهند آمد . آنها هستند که فرآیند آموزش را تسهیل خواهند کرد. لورا پواتراس برندهی اسکار برای کارگردانی فیلم مستند شهروند چهار که به زندگی و افشاگریهای ریچارد اسنودن میپردازد، در یکی از همین مدارس تحصیل کرده است. او در سن ۱۳ سالگی تازه شروع به خواندن کرده و تقریبا هیچ کتاب مدرسهای را نخوانده است.
ریاضی به معنای همه چیز
حتی در دروسی مثل ریاضی لازم نیست که از ابتدا آموزش هدفمندی وجود داشته باشد. چه بسا که اکنون ما پس از سالهای بیپایان آموزش، استفادهی بسیار ناچیزی از آن داریم. لویی پال بنزت در دههی سی در ایالات متحده تجربهای جالب را انجام میدهد. او تصمیم میگیرد در پنج سال ابتدایی بچهها هیچ آموزش ریاضی نگیرند. در سال ششم پس از اولین سال آموزش ریاضی، دانشآموزان به مراتب نتیجهای بهتر میگیرند. این نشانگر این موضوع است که ما همیشه به زیادآموزی و زودآموزی بیشتر از کیفیت بها دادهایم.
تفریبا هیچ نتیجهای
در مدرسههای سنتی، معیار ما اندازهی یادگیری است. در صورتی که موارد بسیار مهمتری برای آموزش وجود دارد که غالب زبانآموزان از آن محروم هستند. در جواب این پرسش که در این مدت چه آموختهای، یکی از دانشآموزان این مدرسه میگوید: من در این یک سال خیلی کمتر خجالتی هستم، منظورم را راحتتر بیان میکنم و خوشحالتر هستم!. آیا کارنامهای سراغ دارید که این معیارها را ارزیابی کند؟
در متد سوزوکی آموزش ویولن هم دقیقا آموزش براساس زبان مادری است. به جای فرزندان، والدین در کلاسهای آموزش ویولن شرکت میکنند و کودک فقط نگاه میکند. ممکن است بعد از مدتی بخواهد خود نیز یاد بگیرد، شاید خیلی زود، شاید خیلی دیر، شاید هیچ وقت. همه چیز به او بستگی دارد.
جان مطلب اینکه، اگرچه شیوههای جایگزین کنونی هم ممکن است خالی از اشکال نباشند، با این حال برای گام برداشتن به سوی دموکراسی، نمیتوان از اهمیت «دموکراسی در آموزش» غافل شد.
منابع:
مهرهی حیاتی – ست گادین در فیدیبو